معنی ارسلان قاسمی

بیوگرافی

ارسلان قاسمی

ارسلان قاسمی (متولد ۱ خرداد ۱۳۷۴ در تهران) بازیگر و خواننده ایرانی است. او تاکنون علاوه بر چند فیلم سینمایی در مجموعه‌های تلویزیونی یوسف پیامبر در نقش کودکی بنیامین و در چشم باد در نقش کودکی بیژن نیز بازی کرده‌است. وی علاوه بر کار تصویری چند ترک صوتی را عرضه کرده‌است. قاسمی نخستین بار در سن هفت سالگی در مجموعه تلویزیونی در چشم باد در نقش کودکی بیژن (پارسا پیروزفر) به بازی پرداخت. فیلم‌برداری این سریال از سال ۱۳۸۲ آغاز شد. او در فیلم جعبه موسیقی (فرزاد مؤتمن) نقش اصلی را به‌عهده داشت. ارسلان قاسمی طی چند وقت اخیر دو ترانهٔ آفرین و ای کاش را به همراه سینا دست‌خوش با تنظیم محمد جواندر خواند. وی در مصاحبه با سایت ایران کنسرت گفت دوست دارم زمینه فعالیت موسیقی ام را گسترش دهم و کارهای جدیدی را به همراه سینا و محمد عرضه کنم. مجموعه‌های سینمایی که او در آن ها ایفای نقش کرده عبارتند از: هشتگ، ماه گرفتگی، رسوایی، نفوذ، تاکسی نارنجی، کلانتری غیرانتفاعی، جعبه موسیقی، خاک سرد، شام عروسی و مجموعه‌های تلویزیونی: از یادها رفته، تعطیلات رویایی، آرام می‌گیریم، هفت سنگ، هوش سیاه۲، تا ثریا، فاصله‌ها، هوش سیاه، یوسف پیامبر، درچشم باد. بازی درتله فیلم: خاطرات فردا به کارگردانی حمیدرضا حافظی و فعالیت در فضای مجازی: سریال اینترنتی نفوذ در سال۱۳۹۱

حل جدول

ارسلان قاسمی

از بازیگران سریال سال‌های ابری

از بازیگران سریال هفت سنگ

لغت نامه دهخدا

ارسلان

ارسلان. [اَس َ] (اِخ) سمرقندی از امرای ابوعلی سیمجور. رجوع بتاریخ بیهقی چ فیاض ص 207 و رجوع به ارسلان بیک شود.

ارسلان. [اَ س َ] (اِخ) رجوع به رسلان و معجم المطبوعات شود.

ارسلان. [اَ س َ] (اِخ) زنگی. نقیب سیستان. (تاریخ سیستان ص 355).

ارسلان. [اَ س َ] (اِخ) غزنوی. رجوع به ارسلانشاه بن مسعود غزنوی شود.

ارسلان. [اَ س َ] (ترکی، اِ) شیر. (مؤید الفضلاء). شیر درنده. (غیاث). اسد. (غیاث) (آنندراج). مجازاً مرد شجاع:
آنچه منصب میکند با جاهلان
از فضیحت، کی کند صد ارسلان.
مولوی.
چشم می مالم که آن هفت ارسلان
تا کیانند و چه دارند از جهان.
مولوی.
|| نامی از نامهای ترکی. و گاه این نام با کلمه ٔ دیگر مرکب باشد چون الب ارسلان، قزل ارسلان، قره ارسلان و غیره:
از توام تهدید کردی هر زمان
بینمت در دست محمودارسلان.
مولوی.

ارسلان. [اَ س َ] (اِخ) در تاریخ بیهقی (چ فیاض ص 519) آمده: و روز چهارشنبه چهارم جمادی الاولی بکوشک دشت لنگان بازآمد [احمدحسن] و روز دیگر نامه رسید بگذشته شدن ساتلمش حاجب ارسلان و امیر او را برکشیده بود... و نخست کس او بود که از خراسان پذیره برفت و پیش امیرمسعود و چندین غلام ارسلان را با خویشتن برد.

ارسلان. [اَ س َ] (اِخ) امیرزاده ای در بلخ در فتنه ٔ مغول. (جهانگشای جوینی چ لیدن ج 1 ص 131).

ارسلان. [اَ س َ] (اِخ) (شیخ...). او راست: رساله ای در تصوف.

ارسلان. [اَ س َ] (اِخ) (ملک...). رجوع به ارسلانشاه بن طغرل اول شود.

ارسلان. [اَ س َ] (اِخ) تتارخان نام او محمد. و سیزدهمین از حکام بنگاله است در سال 659 هَ. ق. (؟). (طبقات سلاطین اسلام ص 275).

ارسلان. [اَ س َ] (اِخ) ابن طغرل (سلطان...). رجوع به ارسلانشاه ابن طغرل شود.


قاسمی

قاسمی. [س ِ] (ص نسبی) نسبت است به قاسم.

معادل ابجد

ارسلان قاسمی

553

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری